کوچولویی که با منفیبافیهایی شبیه این جملهها، حال همه را میگرفت و نمیگذاشت کسی به راههایی برای حل مشکل فکر کند؟ حالا تصور کنید کسی که قرار است یک عمر با او زندگی کنید، چنین اخلاقی داشته باشد.
چه احساسی به شما دست میدهد؟ در علم روانپزشکی، بیماری شناختهشدهای تحت عنوان «منفینگری» وجود ندارد اما همه ما قبول داریم که اگر همه آدمهای دور و اطرافمان بخواهند همیشه نیمه خالی لیوان (مشکلات، کمبودها و کاستیها )را ببینند و نسبت به موفقیتها و شادیها و داشتهها بیتوجه باشند، زندگی زناشویی به چه جهنمی تبدیل میشود. اما آیا راهحلی برای درمان منفینگرها وجود دارد؟
آدم منفینگر، نمیتواند شاد باشد؛ او همیشه در دنیای اطرافاش، در رفتارها، در اتفاقهای مشترک خانوادگی و در همه چیز و همه کس و بهخصوص همسرش - که همیشه او را در کنار خود میبیند - فقط و فقط بدیها، زشتیها، کمبودها و نقصها را میبیند؛پس چطور میتواند شاد باشد؟
به این ترتیب، اولین چیزی هم که از دست میدهد، رابطه عمیق و آرام زناشوییاش است؛ «چرا این لکه روی فرش افتاده؟ چرا امروز هوا سرد است و نمیتوانیم برویم گردش؟ اینم از شانس ما که مجبوریم به جای نشستن جلوی تلویزیون، توی ترافیک گیر کنیم! چقدر من بدبختم که باید بروم بانک و هر ماه قسط بدهم...».
آدم منفینگر، همه وقایع و رویدادها را به بدترین شکل، تعبیر و تفسیر میکند؛ در حالی که میتوان حتی بدترین وقایع را هم طوری نگاه کرد که بتوان از آنها برداشت بهتری داشت. همانطور که منفینگری یک طرف میتواند بیشترین تاثیر بد را روی طرف مقابلاش بگذارد، همیشه زن و شوهر، بهترین کسانی هستند که میتوانند به همدیگر در حل این مشکل کمک کنند.
فکر نکنیم مشکل همسرمان، مال اوست و به ما ربطی ندارد. فراموش نکنیم که افکار و انرژی منفی ناشی از افکار منفی او بهشدت بر زندگی مشترک مان تاثیر میگذارد. زندگی با فرد منفینگر، چندان خوشایند نیست چون رفتار و تفکر منفی او، بهتدریج روی ما هم اثر میگذارد. به او کمک کنیم تا از این افکار منفی رها شود.
تصویرهای زیبا در زندگی روزمره
زندگی روزمره، برنامهریزی درست آن و پر کردن جاهای خالی و بیروح با تصویرهای زیبا، اولین گام در دورکردن بلای منفینگری از خانه و خانواده است؛ بنابراین بهتر است در هر واقعه کوچک خانوادگی، تلاش کنیم شاد باشیم. خرید کردن(حتی خریدهای کوچک و به ظاهر پیش پا افتاده)، مطالعه کتاب؛ (بهویژه کتابهای طنز)، سرگرمیهای ذهنی و بدنی که ذهن و فکر ما را مشغول کنند، تماشای فیلمهای شاد و... همگی راهکارهای خوبی برای شاد بودن است.
اگر از آنهایی هستیم که دائم به نکات منفی فکر میکنیم و خودمان را با مرور خاطرات بد گذشته مشغول میکنیم، میتوانیم تفریحها و سرگرمیهای سالمتری را برای خودمان دست و پا کنیم.
ورزش یا معاشرت با دوستان و اقوامی که در کنار آنها احساس آرامش میکنیم، انتخاب خوبی است. از بیکاری یا بیش از حد پرداختن به کارهای خانه- هر دو- فرار کنیم، چرا که هر دوی این حالتها میتوانند باعث تشدید این بیماری در ما شوند. بنابراین بهتر است با همفکری همسرمان طوری برنامهریزی کنیم که بتوانیم در هر نوع شرایط مالی و خانوادگی که هستیم، به فعالیتهای مورد علاقهمان بپردازیم.
سرگرم شدن با فعالیتهایی که آراممان کند، خود به خود دیدگاه منفی ما به زندگی را تغییر میدهد. گردش و تفریح را فراموش نکنیم. به عقیده روانشناسان یکی از دلایل هجوم افکار منفی و غمگین شدن ناشی از فکر کردن به مسائل منفی و ناخوشایند، فراموش کردن نیازهای روحی است.
تفریح و سرگرمی، یکی از مهمترین نیازهای روحی است. از نظر اقتصادی، طوری برنامهریزی کنیم که هر 2 ماه یک بار مسافرت برویم یا در تعطیلات پایان هفته به تفریح مورد علاقهمان بپردازیم. یک روش دیگر برای دورکردن عادتهای ذهنی غلط از فضای خانواده، امتحان کردن تازههاست. همیشه میتوانیم در هر موضوعی، همراه همسرمان به دنبال تغییر شرایط باشیم؛ هرچند این تغییر کوچک باشد.
بهتدریج دامنه تغییرات را گسترده کنیم. تغییر و تحول، باعث مشغولیت ذهن و دور شدن از فکر کردن به نکات منفی میشود. میتوانیم این تنوع را از یک تغییر ساده در چیدمان «دکوراسیون» منزل شروع کنیم؛ تغییرات کوچکی مثل جابهجا کردن یک گلدان!
انتخاب افرادی که با آنها ارتباط داریم هم یک راه خوب برای درمان منفینگری است. بهتر است با افراد مثبتاندیش در ارتباط باشیم. این افراد به ما و فضای اطراف خودشان انرژی مثبت میدهند و به طور غیرمستقیم، نگاه کردن به نیمه پر لیوان را به ما میآموزند و نشانمان میدهند که در کنار هر زشتی و نقص و کمبودی، همیشه یک زیبایی، یک فایده و یک ثروت وجود دارد که میتواند زندگی را زیبا کند.
عزیزم کمکم کن
همانطور که اشاره شد، همسر، بیشترین آزار را از منفینگری همسرش میبیند و در عین حال، بهتر از هر کس دیگری میتواند در درمان بیماری به او کمک کند؛ بنابراین بهتر است به محض هجوم فکرهای منفی، آنها را با همسرمان در میان بگذاریم و از او کمک بخواهیم تا او با همفکریاش به ما کمک کند.
روانشناسان توصیه میکنند درباره آنچه ما را میآزارد، عصبی و کلافهمان میکند و یا شاد و آراممان میکند، با همسرمان حرف بزنیم. همسرمان میتواند به ما برای دور شدن از مسائل آزاردهنده و نزدیک شدن به آرامش، کمک کند. اگر همسری داریم که دچار این مشکل است، ما هم میتوانیم به او کمک کنیم. گوش کردن درست و صبورانه، یکی از مهمترین راهحلهاست.
لازمه کمک به همسر منفینگر، این است که به حرفهایش گوش کنیم و بکوشیم از بین حرفهای او، دلیل افکار منفی و مسائلی را که او را آزار میدهد، دریابیم. اگر همسرمان نپذیرفت که منفینگر است و به دنبال آن تلاشی برای برطرف کردن مشکلش نکرد، جنجال نکنیم و به دور از هرگونه مچگیری، سعی کنیم زمانی که افکار و رفتار منفیاش را بروز میدهد، به او تذکر بدهیم تا متوجه مشکلش بشود و برای رفع آن همکاری بکند.
این ریشه از کجا آب میخورد؟
البته همه این راهحلها، مثل یک قرص مسکن است برای درمان تنها علامت بیماری. گاهی در زندگی مشترک، مشکلاتی وجود دارد که به هر دلیلی یکی از دو طرف متوجه آن میشود و نمیتواند آن را رک و روراست با همسرش در میان بگذارد. در این صورت، به جای بیان اصل مشکل، بهانهگیری میکند و دائم از چیزهای بیربط ایراد میگیرد.
بنابراین یک راهحل خوب برای رفع منفینگری خودمان یا همسرمان، این است که شرایط زندگیمان را تجزیه و تحلیل کنیم تا با پی بردن به مشکلات زندگی مشترکمان و برطرف کردن آنها، دید منفی همسرمان به زندگی را اصلاح کنیم.
در بسیاری از موارد، رفتار نامناسب همسر، نابسامانیهای زندگی مشترک، دخالت دیگران در زندگی ما، سکوت بیجای ما دربرابر رفتارهای نامناسب همسرمان و... باعث افسردگی و منفینگری در یکی از طرفین یا هر دو میشود. با گفتوگو و رفع مشکلات، نگاه منفی همسرمان را تغییر بدهیم.